بسم الله الرحمن الرحیم

زود برگرد کریمانه که فردا دیر است

با گریبان دلم ، دست اجل درگیر است

همه در ظل عنایات تو سرگرم خودند

انتظار فرجت آیه بی تفسیر است

مستعد بهر ظهور تو نگشتم که دعا

حبس در معصیت من شد و بی تاثیر است

تو کنار من و من در پی تو می گردم

جای شکرش بروم جای دگر  تکفیر است

موی پیشانی من دست تو را می خواهد

پای من در طلب طالب یک زنجیر است

توضیح:

مصراع آخر شاید بدین معناست که دل عاشق من در انتظار این است که تو (ای آقا جان) زنجیر گردنم(قلاده ام) را به دست بگیری. ان شاالله

 التماس دعای خیر

بسم الله الرحمن الرحیم

وقف وصف تو شدم گرچه نیایم به شمار

وصف آن خال سیاه و طلب چشم خمار

این همه شان و کمال و صفت حسن و جمال

چه بگویم که چو یک نقطه بود از پرگار

گریه ات گریه ما نوحه ی تو نوحه ی ماست

با تو ما سینه زنانیم هم آوا ، ای یار

دوستی با تو عجب حال و هوایی دارد

تا ابد از تو بگویم بخدا ، لیل و نهار

خداوندا...شب جمعه است

اللهم عجل لولیک الفرج

اهل کمیل و ندبه شویم...

یکی از شهدایی که از وقتی زندگینامه و خاطراتشو خوندم منو دیوونه کرده  شهید بزرگوار محمد عبدی  است. روحش شاد.

روی قبرم بنویسید مسافر بوده است
بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است

بنویسید زمین کوچه سرگردانی است
او در این معبر پر حادثه عابر بوده است

مدح گویی و ثنا خوانی اگر دینداری است
بنویسید در این مرحله کافر بوده است

غزل هجرت من را همه جا بنویسید 
روی قبرم بنویسید مسافر بوده است

شادی روح این شهید بزرگوار  صلواتی بفرستید